امامت؛ تداوم نبوت و رسالت
در ادامۀ بحث عالم مشاهده (جلسۀ 4، 6 شعبان 1443) به تبیین مسئلۀ امامت؛ تداوم نبوت و رسالت میپردازیم.
در جلسات گذشته، کیفیت مشاهده و مراتب نبوت و رسالت در سه مرتبۀ شریعت، طریقت و حقیقت بیان شد.[1] حال میخواهیم تداوم نبوت را در مسئلۀ امامت در همان سه رتبه به شهود بنشینیم.
دانستیم حقیقت نبوت از تجلی ذات حقتعالی و مشاهدۀ صفاتش در احدیت آغاز شده و در جلوۀ نبوت و رسالت انبیا ظهور یافتهاست. با ختم نبوت در رسول خاتم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) لطف و عنایت حق به بندگان خاتمه پیدا نکرده و در امامت و ولایت که همان حقیقت نبوت و رسالت است تداوم پیدا میکند. مشاهدۀ نبوت را قرار گرفتن در جریان و سریان انباء الهی در مراتب وجودی خود معرفی کردیم که اگر شاهد نبوت و در تداومش امامت در هر مرتبه باشیم، باید آثار و خصوصیات این حقیقت را در آن رتبه نشان دهیم.
میدانیم «امامت و ولایت» به عنوان اکمال و اتمام دین و رضایت حق تعالی در روز غدیر به امت معرفی شد، اما با رحلت رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ظهور آن به دلیل عدم مشاهدۀ[2] مردم کمرنگ شد و اهلبیت(علیهمالسلام) به غیبت رفتند. در این عصر غیبت که از همان غدیر آغاز شد، تمام تلاش حضرات معصومین(علیهمالسلام) و شیعیان[3] ایشان در مسیر ابقا و تداوم نبوت، مهیا کردن و تدارک شرایط ظهور خاتم الاوصیا و خاتم الاولیا بود. زیرا ظاهر و سطح دین در شریعت بیان شده بود و حالا وقت آن بود که امت، ولایت را در رتبۀ حقیقت به شهود بنشینند. امروز نیز تنها وظیفۀ شیعیان دغدغهمند دین، با تأسی از امام معصوم(علیهالسلام)، زمینهسازی و تدارک ظهور حضرت حجت(عجلاللهفرجه) است که این امر بدون مشاهدۀ امام در جان امت محقق نمیشود.
مشاهدۀ امام به معنای حضور یا ظهور ایشان نیست؛ چه در طول تاریخ با وجود حضور و ظهور امام، مردم نتوانستند ایشان را مشاهده کنند و خصوصیات و اثرات ولایت را در جانشان نشان دهند تا امام حاکم شود و دین خدا پیاده شود. گرچه علمایی که در طول تاریخ عارفانه و با شهود حقیقت اسلام حرکت کردند همواره برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش کردند تا نشان دهند استمرار دین تنها با حاکمیت امام و ولایت است،[4] اما اکثریت مردم به این شهود نرسیدند.
مشاهده تماشاکردن، فهمیدن و دیدن نیست؛ بلکه مساوی است با تخلق و نشان دادن آثار و خصوصیات مشاهدهشونده. همانطور که بذر گیاه با مشاهدۀ آفتاب و آب، آثار این دو منبع حیات را در رشد ساقه، برگ، شکوفه و رنگ و قامتش نشان میدهد.
پس ما اگر شاهد نبوت در هر سه مرتبه هستیم باید آثار و خواص احکام و آداب را در شریعت و ظاهر، اخلاق را در طریقت، و ولایت را در حقیقت نشان دهیم وگرنه به شهود ننشستهایم. البته اصل شهود در امامت، حرکت کردن در رتبۀ حقیقت است که در وجود و هستیمان حقیقت آنها را شاهد باشیم و تأثیر بگیریم.
اکنون به بررسی شهود امامت در سه رتبۀ شریعت، طریقت و حقیقت میپردازیم.
در نزد اهل شریعت، به همان دلایل که وجود نبوت را اثبات کردیم، وجود امام واجب میشود؛ زیرا از نظر عقلی، بعد از ختم نبوت، مجری دین باید امام معصوم از ذریۀ ایشان باشد تا احکام حفظ شوند و در حکومت غیر معصوم خطر تحریف و انحراف وجود دارد؛ همانند تحریف تورات و انجیل.
امام کسی است که بندگان را به خدا نزدیک و ایشان را از معاصی دور میکند. او امت را به مطلوب جانشان میرساند، نه اینکه همچون رسالت تنها آدرس رسیدن را بیان کند؛ بلکه دست میگیرد و به مقصد میرساند. او همان "طيبا لِخَلْقِنَا وَ طَهارَةً لأِنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنا وَ كفّارَةً لِذُنُوبِنا"ست[5] که خدای لطیف به لطفش برای ما فرستاده است تا سبب پاكىِ سرشت و اخلاق، پاكيزگى جانها و نفوسمان و پاک سازى و جبرانِ گناهانمان باشد. او ثقل و سنگینی ماده و جسم را از دوش انسانها برمیدارد و جانها را به لطافت میرساند تا شاهد اسمای الهی باشند.[6]
شهود نبوت در مرتبۀ شریعت، نشان دادن آثار احکام و عبادات و در مرتبۀ حقیقت، گرفتن آثار ولایت است. ولایتی که جسم را لطیف و مجرد میکند و این تازه کار امام در رتبۀ شریعت است. امام در ظاهر و سطح کار نمیکند، زیرا عهدهدار ظاهر، رسالت است و او در باطن و درون با ولایتش سیر میدهد. امام خود رسالت را مشاهده کرده و راه مشاهده را در جانهای مردم باز میکند و آنها را از عالم دانی و فانی جدا میکند.
برای شناخت جایگاه امام در عالم ماده، لازم است ضرورت وجود امام را در رتبۀ شریعت از چندین روایت بررسی کنیم.
جابربنجعفی نقل میکند: «از امام باقر(علیهالسلام) پرسیده شد به چه دلیل ما به امام و نبی احتیاج داریم؟ ایشان فرمودند: امام برای بقا و صلاح عالم است، تا زمانیکه نبی و امام در زمین هستند عذاب از اهل زمین برداشته میشود. و در ادامه فرمودند: پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند: همانطور که ستارگان امان اهل آسمانند، اهل بیت امان اهل زمینند، وقتی ستارگان نباشند، اهل آسمان به مشکل افتاده و وقتی اهل بیت من نباشند، اهل زمین دچار مشکل و کراهت میشوند. ایشان کسانی هستند که خداوند طاعتش را قرین طاعتشان نموده است؛... همانهایی که به وجود آنها خدا به بندگانش روزی میدهد و بلادشان را آباد میکند و به وجود آنان باران از آسمان نازل میشود و برکات زمین خارج شده و به اهل معصیت مهلت داده میشود و در عذابشان تعجیل نمیشود. روح القدس از ایشان جدا نیست و ایشان از روح القدس جدا نیستند»[7].
در اصول کافی به نقل از ابوحمزۀ ثمالی آمده است: «به امام صادق(عليهالسلام) عرض كردم: زمين بدون امام میماند؟ فرمودند: اگر زمين بدون امام باشد فرو میرود و نظمش از هم میپاشد»[8]. همچنین در جای دیگر میفرمایند: «اگر تنها دو نفر مردم زمين باشند، يكى از آنها حتماً امامست و امام آخرين كسى است كه میميرد تا كسى بر خداى عزوجل احتجاج نكند كه او را بدون حجت واگذاشته است»[9].
در عللالشرایع نیز به نقل از یعقوب سراج آمده است: «به محضر امام صادق(عليهالسلام) عرض كردم: آيا زمين بدون عالمِ زندۀ ظاهرى كه مردم در حلال و حرامشان به او رجوع كنند، باقى مىماند؟ حضرت فرمودند: اى ابا يوسف اگر چنين عالمى روى زمين نباشد خدا عبادت نخواهد شد.» [10] در جای دیگر ایشان میفرمایند: « جبرئيل بر پيامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل شد و از طرف خداى عزوجل خبر داد: اى محمّد؛ من زمين را وانمىگذارم مگر آنكه در روى آن عالِمى باشد كه به راههاى طاعت و هدايت من آگاه بوده و در زمان نبود پیامبر موجب نجات و رهايى مردم باشد. و زمين را خالى از حجّت نمیگذارم تا ابليس مردم را گمراه نكند و براى هر طائفهاى، هادى و راهنمايى را مقرّر و مقدّر كردهام تا افراد با سعادت را هدايت كرده و بر اشقياء حجّت باشد».[11]
بنابراین؛ وجود امام نه تنها برای بقای نبوت، بلکه برای بقای عالم و صلاح مردم واجب است. وقتی امام غایب است خدا ناقص پرستیده میشود و حتی موحدین نیز او را از پس ابر و حجاب میپرستند. در چنین شرایطی چگونه میتوانیم به عبادات ظاهری قانع شویم و تنها به شوق رفتن به بهشت و رسیدن به آرامش و فرار از جهنم زندگی کنیم؟! در حالیکه تنها وظیفۀ ما تدارک ظهور حضرت حجت(عليهالسلام) و انتظار برای مشاهدۀ حقیقی ایشان است. آنچنانکه اوصاف منتظر در دعای عهد، اوصاف انسانی است که علاوه بر داشتن توحید شریعتی و طریقتی و مجاهده در اخلاق و نفسش، مجاهدهاش جهانی و اجتماعی است و با این دغدغه اگر در رختخواب هم بمیرد شهید شده است.
[1]- در بحث معراج پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و استعاذه، توحید را در سه رتبۀ شریعت، طریقت و حقیقت تبیین کردهایم.
[2]- مشاهدۀ حقیقت امامت و ولایت در جانشان و نشان دادن آثار آن که سبب حاکمیت امام در جامعه میشود.
[3]- شیعه؛ یعنی مسلمان حقیقی که سنت پیامبر را رعایت میکند.
[4]- اینجاست که مسئلۀ ولایت فقیه در زمان غیبت مطرح میشود.
[5]- زیارت جامعه کبیره.
[6]- جسم مادی مرکب و ثقیل است و نمیتواند آینۀ اسمای الهی باشد، پس ولایت امام آن را از درون تلطیف میکند.
[7]- بحارالانوار، ج 23، ص 19.
[8]- الكافی (ط - الإسلامية)، ج1، ص 179 : "قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَ تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ؟ قَالَ: لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت".
[9]- الكافی (ط - الإسلامية)، ج1، ص 180 : "عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ كَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَيْهِ".
[10]- علل الشرائع، ج1، ص 195: "عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع تَبْقَى الْأَرْضُ بِلَا عَالِمٍ حَيٍّ ظَاهِرٍ يَفْزَعُ إِلَيْهِ النَّاسُ فِي حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ فَقَالَ لِي إِذاً لَا يُعْبَدَ اللَّهُ يَا أَبَا يُوسُفَ."
[11]- علل الشرائع، ج1، ص 196 : "إِنَّ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ السَّلَامُ نَزَلَ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ، فَقَالَ لَهُ: يَا مُحَمَّدُ، إِنِّي لَمْ أَتْرُكِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْرِفُ طَاعَتِي وَ هُدَايَ، وَ يَكُونُ نَجَاةً فِيمَا بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ الْآخَرِ، وَ لَمْ أَكُنْ أَتْرُكُ إِبْلِيسَ يُضِلُّ النَّاسَ وَ لَيْسَ فِي الْأَرْضِ حُجَّةٌ لِي، وَ دَاعٍ إِلَيَّ، وَ هَادٍ إِلَى سَبِيلِي، وَ عَارِفٌ بِأَمْرِي، وَ إِنِّي قَدْ قَيَّضْتُ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادِياً أَهْدِي بِهِ السُّعَدَاءَ وَ يَكُونُ حُجَّةً عَلَى الْأَشْقِيَاء"
نظرات کاربران